روی ماه خداوند را ببوس

بسم الله النور
Elham FB -RooyeMaheKhodavandRaBeboos www.ElhamBanoo.Com-

صفحه ۸۷

چند لحظه نگاه‌ام می‌کند و بعد می‌گوید:«هرچه باشه شوهر آینده‌ی من هستی. عزیز می‌گه مردها هر قدر هم که بزرگ بشن و باسواد بشن و پولدار بشن اما باز هم مثل بچه ها هستند. زود قهر می‌کنن، زود پشیمان می‌شن و زود هم آشتی می‌کنن. ممکنه جلو زن‌ها چیزی نگن اما تنها که شدند شروع می‌کنن به بغض کردن. می‌گه به همین خاطره که کسی گریه‌ی مردها رو نمی‌بینه. عزیز می‌گه زن‌ها هر قدر هم که کوچیک باشن اما مادرند، پناه مردها هستند. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند. عزیز گفت که برمی‌گردی.»
از روی مبل بلند می‌شوم و می‌روم روی زمین جلو او زانو می‌زنم. نگاه‌ام به دست‌هاش می‌افتد و همان جا ثابت می‌ماند. چند لکه‌ی سفید که لابد به خاطر شستن زیاد ظرف‌هاست، پشت دست‌هاش پیدا شده است. می‌گویم:«عزیز راست می‌گه.»
صفحه ۸۷
روی ماه خداوند را ببوس
نوشته ی مصطفی مستور
نشر مرکز ۱۳۷۹